ساینا ساینا ، تا این لحظه: 15 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

خاطرات ساینا

:-)

1394/5/31 17:35
نویسنده : آزاده
194 بازدید
اشتراک گذاری

از دکتر خواستم که بعد از اتمام کلاس گروهی زبان انگلیسی، وی آی پی، زبان فرانسه رو واست شروع کنه ولی گفت صلاح نمیدونه که تا قبل از 8 سالگی...تعجب بعد از کلاس واسمون جلسه گذاشت و مثلا روشن شدمدروغگو.....ولی...بیخیال... روز خوبی رو پشت سر گذاشتی و با حاضر جوابی هات حتی بابا رو هم که اونروز به همراه دناجون مهمون های آکادمی بودن رو به وجد آوردی و در نهایت یه لانگ من تصویری جایزه ات بود...

این روزا فرصت بازی کردن های فکریمون کمتر از قبل و میتونم بگم صفره....البته بجاش شطرنج .......کتابهای جودی رو جفتمون تند و تند و با اشتیاق دنبال میکنیم...

پیانو هم همچنان جزء لاینفک روزمرگیهامونه و تمریناتت رو یکی دو هفته  اجبارا بخاطر دنا و دخالت هاش بدون حضور من و جدیدا با خوابوندن شیطونک با حضور صد در صدی من دنبال میکنیم...چون دو هفته اصلا رضایتبخش نبود و اشتباهاتی داشتی که ناخواسته تکرار میکردی.....

تمرینات شنا هم اجالتا متوقف شد تا حدود دو هفته... و ثبت نام ترم دوم موکول شد بعد از حضور مجدد مربیت....

کلاسهای کانون هم که پابرجاست....تا یکی دو هفته دیگه...

تایم های استراحتت هم با عروسکهات همبازی، یا از پویا سنباد میبینی یا با دی وی دی های جدیدی که واست خریدم مشغولی....

امروز ناخواسته صداتو از اتاقت میشنیدم که به رامیلا میگفتی که بهتره راستشو بگی بهتر از اینه که خودشون بفهمند و ناراحت بشن...ولی اگه خودت بگی حتی اگه اونا عصبانی و ناراحت بشند بهتر از اینه که چیزیو مخفی کنی.......و با یه مثال از خودت تشویقش کردی که بیاد رازشو به من بگه که من به مامانش بگم.....

فدات بشم دختر راستگوی من... هر روز بیشتر از قبل بهت افتخار میکنیم.....

دوستت دارم عاشقتم میخوامت. :-*

 

پسندها (1)

نظرات (0)